من مسافر هستم

من مسافر هستم

چه تنگنای سختی است!یک انسان یا باید بماند یا برود و این هر دو،اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست!
من مسافر هستم

من مسافر هستم

چه تنگنای سختی است!یک انسان یا باید بماند یا برود و این هر دو،اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست!

دو تا احساس

سلام،سلام! دوستای گلم حالتون خوبه؟دلم واستون خیلی تنگ شده بود

از تاخیرم معذرت می خوام آخه سرم شلوغ بود به همین خاطر نتونستم بیام......

یه معذرت خواهی دیگه واسه دوستایی که لطف کرده بودند و بهم نظر دادند و من نتونستم جواب نظرات خوبشون رو بدم ........ .

تصویرم را در آینه میبینم

چقدر غریبه ام با خودم

چندین ماه است که نمی شناسمش

دلم برایش تنگ است

اما افسوس حرفی برای گفتن ندارد

درست مثل من

که حرفی ندارم

شاید حرفهای زیادی دارم که گفتنی نیست

وقتی نگاهش می کنم

انسانی را میبینم

که بی هدف در این زمین

گاهی حتی وجود خارجی هم ندارد

چقدر برایش دلتنگم

دلتنگ برای از خود بیگانه ای

که حتی با خودش هم کاری ندارد

تنهای تنها

شاید تنها تر از هر تنهایی

نمی دانم چه می توانم بکنم

فقط می دانم که دلم برای خودم هم تنگ شده

 

وقتی بین دو تا احساس درگیر یه انتخابم، وقتی واسه یه سؤالم فقط فکر یه جوابم

شب، دوباره توی کابوس درگیر یه اشتباهم، میگذرم از هر چی راه دنبال یه سرپناهم

بدون، که من یه غریبم،بدون ،که بی تو یه غریبم، بدون ِتو یه غریبم، که فقط به تو رسیدم

بدون،که من یه غریبم،که فقط به تو رسیدم، گم شدم توی خیالم ،اما باز تو رو دیدم

آره تو معجزه بودی وقتی که به من رسیدی، مگه تو غریبه بودی که حال ِ منو ندیدی؟

بدون،که من یه غریبم،که فقط به تو رسیدم، گم شدم توی خیالم ،اما باز تو رو دیدم

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ . بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند.

تقدیم به سارای گلم که خیلی دوستش دارم

پنجره بسته،دلم شکسته،دلی که تنها دل به تو بسته

با یادِ عشقت همیشه مسته، اما تو رفتی.......

به من می گفتی هر جا که باشی ، نمیشه روزی ازم جدا شی

اما چه آسون، دل کَندی از من،دوروغ می گفتی…..

دستت تو دستام،چتر ِ شکستم، توی خیابون،نم نم ِ بارون

پای پیاده آخ که چه ساده عشقُ می خواستم

هنوز میشینم تو رو ببینم، تو اون خیابون،زیر ِبارون

چه خوش خیالم که برمی گردی، باور ندارم

صدای نازت توی خیالم،دستای گرمت، تو دست سردم

نوازشم کن حتی تو خوابم،هنوز چشم به راهم

اگه تو حتی خاطره باشی،بازم قشنگه مال ِ من باشی

هر جا که رفتی هر جا که باشی خدا نگهدار

مردان در صید عشق به وسعت نامنتهایی نامردند

گدایی عشق می کنند تا وقتی مطمئن به تسخیر قلب زن نشدند ،اما همین که مطمئن شدند

مردانگی را در کمال نامردی به جا می آورند…..