من مسافر هستم

من مسافر هستم

چه تنگنای سختی است!یک انسان یا باید بماند یا برود و این هر دو،اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست!
من مسافر هستم

من مسافر هستم

چه تنگنای سختی است!یک انسان یا باید بماند یا برود و این هر دو،اکنون برایم از معنی تهی شده است و دریغ که راه سومی هم نیست!

کوه

من این پایین نشستم سرد و بی روح
تو داری میرسی به قله ی کوه
داری هر لحظه از من دور میشی
ازم دل میکنی،مجبور میشی
تا مه راهو نپوشونده نگام کن
اگه رو قله سردت شد صدام کن
یه رنگ مرده از رنگین کمونم
من این پایین نمیتونم بمونم
منم اون که تورو داده به مهتاب
کسی که روتو می پوشونه تو خواب
کسی که واسه آغوش تو کم نیست
میخوام یادم بره،دست خودم نیست 

 

 لحظه ی بودن و موندنم دیگه سر امده فال من به نام تو ببین چقدر بد امدهمیخوام بگم دوست دارم حتی اگه جدا باشیم این همه فاصله کمه اگه به یاد هم باشیم  

مینویسم روی صفحه ی غریب زندگی من فراموشت نمی کنم عزیز به سادگی
بیا سر مزار من آروم و آهسته عزیز طاقت گریه ندارم اشکی برای من نریز
میخوام بگم دوست دارم حتی اگه جدا باشیم این همه فاصله کمه اگه به یاد هم باشیم
وقتی خندیدی به رفتنم دلم از تو شکست بعد تو دیگه دلم دل به غریبه ها نبست
تک تک خاطرهامون هر چی بود دیگه گذشت جای من کی توی قلب مهربون تو نشست
بیا سر مزار من آروم و آهسته عزیز طاقت گریه ندارم اشکی برای من نریز